من آخرین دیوانه این شهر غمگینم
خود را شبیه تو در این آیینه میبینم
حال من و دنیای من بعد از تو بدتر شد
هر نارفیقی بعد تو با من برادر شد
عذاب شیرین منی ، خنده غمگین منی
سکوت سنگین منی ، ای همه هم و غم من
دلیل بی خوابی من ، ای غم بی تابی من
خیال مهتابی من ، پشت و پناه محکم من
دلم نمی آید رها کنم هوایت
دلم نمی آید نخواهم دستهایت را
من با غم نبودن تو زندگی کردم
من راه رفته ای که از تو برنمی گردم
نظر خود را بنویسید