دیروز یکیو دیدم چقدر شبیه تو بود
حتی خندیدنش شبیه خندیدن تو بود
منم طبیعتا خب دلم لرزید اصلا شد
یه جوری حال من داغون و عصبیم از تو
چرا من چرا من بین این همه آدم
دلم گیر یکی میشه که نباید شه واقعا
چرا من چرا من شده قرعه به نامم
که با دست خودم سر دلم بلا بیارم
یه روزی میگذره آب از سرو این دندون لق لامصبو
یه روزی میکشم من از سرم میپره عشقت
دلت با من نیست چی کنم چقدر چشامو من ابری کنم
داره خودمو حتی از خودم میگیره عشقت
من دیوونه ی مغرورو چطور کردی از خودت دورو
بس که انداختی زمین رومو شدی از تموم باورای من دورو
چرا من چرا من بین این همه آدم
دلم گیر یکی میشه که نباید شه واقعا
چرا من چرا من شده قرعه به نامم
که با دست خودم سر دلم بلا بیارم
یه روزی میگذره آب از سرو این دندون لق لامصبو
یه روزی میکشم من از سرم میپره عشقت
دلت با من نیست چی کنم چقدر چشامو من ابری کنم
داره خودمو حتی از خودم میگیره عشقت
نظر خود را بنویسید