نگاه میکنم به حال و روز مملو از غمت
نگاه میکنم به خنده های نا منظمت
پناه میبری به شرم ساقه های نازکت
همین که دست میکشم به ریشه های محکمت
زمین پر از صدای حبس کردن و شکستنه
زمین سنگ تشنه ی شکستن تو با منه
قشنگ من رو هیچ سطح ساده ای قدم نذار
که هرکی گفته دشمت تو نیست با تو دشمنه
قشنگی تو بهترین دلیل بی قراریه
قشنگی تو مثل خسته بودن از تو جاریه
قشنگیه تو با تو راه میره آه میکشه
قشنگی تو از قشنگ بودنش فراریه
به حرف پوچ آدمای پوچ اعتنا نکن
به خاطر کسی که نیست عمرتو فدا نکن
خلاف رود خونه رو بگیر و با خودت برو
با گله های خون و فلس و استخون شنا نکن
تو نازنینی از حریر نرم آفریدنت
تو مهربونی از هوای گرم آفریدنت
خجالتی تر از گلی خجالتی تر از تویی
تو بی نظیری از غرور و شرم آفریدنت
نگاه میکنم به حالت نگاه کردنت
پناه میبرم به گریه های روی دامنت
نگاهتو بدزد از غمی که از تو پر شده
نگاه کن به شبنمی که شره کرده از تنت
نظر خود را بنویسید