تو شلوغی های شهر
من همون یه عابرم
که به سمت یک هدف
توی دنیاش گم شده
با همه دلبستگیش
به مسیر پر خمش
که واسش رسالته
توی دنیاش غرق شده
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آره من یه عابرم
رهگذر از خوشیا
فکر نکن کور شدم
این سهم من بوداز خوشا
منهمون فریاد دردم
واسه نسلی که افتخارش
شده تدفین تویه خاکی
که هنوز گرم نگاهش
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
من بت وجودمو
تجربه شکست وکشت
اون برام اینه شد
من شدم واسش یه مشت
که نشم کشتی نوح توی بلا
که نشم زندانی توی صدا
و همین زیبا ترین موهیبته
مثه موج توی دریا پر از جسارته
اره من یه عابرم
رهگذراز خوشیا...
نظر خود را بنویسید