همه میگن یه چند ماهی گذشته، میگن شاید من و ول کرده باشی
هنوز چشم انتظار ماه بعدم، گمونم راهت و گم کرده باشی
تو گفتی قبل یک ماه بر می گردی، خوب انصافت کجاست چشم انتظارم
شمردم روز هارو خیلی گذشته، اگر بی من خوشی حرفی ندارم
توقع از کسی دیگه ندارم، تو گفتی دلت می سوزه رفتی
تو گفتی بر می گردی قبل یک ماه، ولی یک ماه و ششصد روزه رفتی
غم دوریت من و بی آشیون کرد، حالا به زیر بارون خیس آبم
نیا سراغ من، بده ببینی، که شب ها روی کارتون ها می خوابم!
بهم نشونه ای بده عزیزم، غم دوریت داره میده عذابم
به این هم راضی ام اگر بزاری فقط یک شب تو کوچه اتون بخوابم
تموم زندگیم چشم و نظر خورد، زمین خوردم مگه ربطی به من داشت
اگه به قول تو من بچه بودم، مگه بی معرفت بچه زدن داشت؟
منی که بال و پر بودم برات و، حالا یه بی پناه کوچه گردم
بیا دست من و بگیر بلند شم، یه عمر جمع و جورت کردم، نکردم؟
ای کاش بارون بیاد، دلواپسم شی، آخه واسه تو هیچ فرقی نداره
ولی جا خواب من خیس میشه وقتی، بارون وقتی توی خیابون ها می باره
میون آسمون به این بزرگی، ای کاش ستاره ی من می درخشید
اگه پاییز سرآورد، فکرت از سر، واست افت داره، می دونم ببخشید
بیا برگرد، شاید مثل قدیم ها… بشه توی دلت یک ذره جا شم..
می ترسم وقتی برگردی که دیگه به کارتن خوابی عادت کرده باشم
نظر خود را بنویسید