چشاى تو، چشاى تو جورى بى قرارم كرد
من كهنه دل با عشق مثل يه تازه كارم كرد
چشات ابرو كمونى بود پى يه يار جونى بود
يه تيرانداز ماهر بود كه آخرم شكارم كرد
چشاى تو نمى دونن چه اتيشى ميسوزونن
كه دود از كنده پا ميشه ببين چشمات چه كارم كرد
خيال كردم چشات خامن زير دستاى من رامن
خودم تو دامش افتادم چشاى تو مهارم كرد
چشات زيباى بى درده فقط بازيگوشى كرده
به شيشم سنگ زد تازه مثه بچه فرارم كرده
چشای تويه حالى داشت عجب ماه هلالى داشت
دلم از درد دل وا شد
چشات دونه انارم كرد چشات رو چشم من جا داشت
روى قلبم يه امضا داشت دلم رو برد
وبعدش هم منو عاشق زارم كرد
نظر خود را بنویسید