من از کویر میخواستم مواظب گل باشه
بارون شه تا یه ذره رنگ و روی گل واشه
گل و دادم به عشق بهار و بوی بارون
پژمرده شد چون اینجا تموم نشد تابستون
تموم نشد تابستون
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آفتاب تیز و بی رحم خندید به مهربونیش
دوید و هی سراب بود تموم شد جوونیش
این خاک بی محبت نذاشت ریشه بگیره
کویر با گل دشمن بود یه کاری کرد بمیره
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
پر پر شد از تنهایی کسی دلتنگش نشد
جز بی کسی هیچ کسی همراه دردش نشد
شکستنش ساده بود راحت با یه اشاره
آرزوی گل این بود یکم بارون بباره
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
آفتاب تیز و بی رحم خندید به مهربونیش
دوید و هی سراب بود تموم شد جوونیش
این خاک بی محبت نذاشت ریشه بگیره
کویر با گل دشمن بود یه کاری کرد بمیره
نظر خود را بنویسید