ذهنمو ببر به اون روزا
که تو مرد خونه مون بودی
توی چهره ت غصه کمتر بود
اون روزایی که جوون بودی
لحظه ها زیباترین می شد
تا صدای پاتو می شنیدم
من تموم بچگی هامو
توی لبخند تو می دیدم
این باور منه تا زنده هستم
تنها پناه خستگیمی پدر
طاقت نمیارم دلت بگیره
تو قهرمان زندگیمی پدر
خونه بی عطر تو معنایی نداره
بخت من همرکگ با موی سپیدت
مگه میشه تک تک دقیقه های
سالهایی که گذشت تورو ندیدت
نظر خود را بنویسید