حسِ تجاوزشدگی و درد، جلویِ چشمِ دوربینِ گستاخ
عینِ "آخرین تانگو در پاریس"، اشنایدر، براندو، کره، سوراخ!
حسِ فشارْ رویِ یهدختر که، بیپرده میگه چی شد و کی بود
آبِ گلآلود شدهی "Me Too"، صداش و گم میکنه تو مِهدود
حسِ یه آدم که شده سیبلِ، رمیِ جمراتْ عینهو شیطون
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بینِ یهمشت کذاب، تهمت و افترا وُ سنگبارون
بیحسْ مثِ پیکرِ رومینا، تو بسترِ یهخوابِ زجرآور
داسِ تعصبْ شامِ بیفردا، عینِ مسیحایِ دمِ آخر
حسِ مخوفِ یهاسارت تو، دامِ هیولاییِ "تد باندی"
کابوسِ یه بیهوشیِ بودار، تو دامِ
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
یه حسِ سنگین مثِ تندادن، به زجرِ همخوابهگی با تهدید
فیلمِ گرو حقالسکوتِ ، باید به این نرینهگی شاشید
احساسِ شرم از بودن و موندن، تو این جهانِ با فجایع اُخت
هیس! حسِ افتاده بهجونِ من، شعرِ برهنه اعتراضِ لخت
نظر خود را بنویسید